دکتر امیر حسن موسوی با بیان اینکه تفاوت طب اسلامی و طب سنتی در توجه مستقیم به نقش بعد معنوی و روح انسان در سلامت جسم است، گفت: قوی ترین استدلال طبهای مکمل در مقابل پزشکی مدرن اینست که نتایج کارآزمایی بالینی که از طریق روشهای آماری به دست می آید به تجربه شخصی بیمار ترجیح داده میشود که این، یک انتخاب معرفتی است نه یک انتخاب علمی یا پزشکی.
به گزارش مبلغ نشست علمی «تحلیل مناقشه طب های مکمل و پزشکی رایج از منظر فلسفه علم» سه شنبه ۱۵ اسفند سال جاری در خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار شد. دکتر امیر حسن موسوی پژوهشگر فلسفه پرشکی، در این نشست سخنرانی کرد که مشروحی از سخنان وی را در ادامه میخوانید:
دکتر موسوی در تبیین موضوع بحث گفت: پزشکان مدرن یا علمی یا رایج، پزشکانی هستند که در دانشکده های پزشکی اموزش می بینند و در کنار این نوع پزشکی، طیفی از انواع طبها داریم که طب های مکمل و جایگزین نام دارند و معروفترین آنها طب سنتی ایران و طب اسلامی است. وی در توضیح دو طرف مناقشه گفت: پزشکی رایج هر نوع از پزشکی را که علمی نباشد و در ایران به شبه علم معروف شده است، ناکارآمد و نا ایمن میداند و در خوشبینانهترین حالت آن را بیفایده میداند. در سمت دیگر ماجرا، طب سنتی ایران پزشکی رایج را یک پزشکی غربی، ناکافی، بدون توجه به رابطه درمانگر و بیمار، جزءنگر، شیمیایی، فاقد توجه کافی به جنبههای غیر زیست شناختی بیماری و… میداند.
این پژوهشگر فلسفه پزشکی گفت:در ایران در کتاب «علم و شبه علم« از دکتر مهدی گلشنی نتیجهگیری شده که طب سنتی شبه علم نیست و در کتاب «علم و شبه علم در پزشکی» دکتر کیارش آرامش گفته شده است که طب سنتی، شبه علم است، موسوی در بیان چرایی این اختلاف نظر میگوید علت تناقض این است که صورت مسئله، اشتباه است.
وی در پاسخ به این سوال که چه متخصصانی در مورد این مناقشه صحبت میکنند گفت: یک سمت طیف متخصصین داخلی و نورولوژیستها از جامعه پزشکی و افرادی هستند که تعریفشان از بیماری این است که بیماری چیزی است که با یک ساز و کار زیست شناختی بتوان آن را توصیف کرد یعنی بیماری در واقع اختلال عملکرد یا یک نقص سلولی در بدن است و درمان چیزی است که آن اختلال زیست شناختی را با روشی حل میکند. گروه دیگری از جامعه پزشکی که توصیف علمگرایانهای از بیماری و سلامت ندارند، روانپزشکان و روانکاوان و فیلسوف پزشک هستند که متاثر از کثرت گرایی معرفتی هستند و تحت تاثیر جامعه شناسان و فیلسوفان علمی هستند که معتقدند علم را باید دموکراتیک کرد.
او افزود: مفهوم سلامت، مفهومی نیست که فقط پایههای زیست شناختی داشته باشد زیرا موضوعات فرهنگی و اجتماعی هم در آن دخیل است. درمانگران جایگزین فکر میکنند، بخش مهمی از مشکلاتی که برای بشریت وجود دارد، ناشی از پزشکی مدرن است و باید به سنتهای دیگر برگردیم.
دکتر موسوی در ادامه در تحلیل مناقشه، دوگانههایی را که از نظر وی به این بحث بی ارتباط نیست اینگونه برشمرد : دوگانه شیمیایی-طبیعی،غربی-شرقی، ایرانی -ونانی، مادی- معنوی و …
توجه به تأثیر روح بر جسم انسان، نقطه تمایز اصلی طب اسلامی و چینی
او با اشاره به اینکه ماجرای طب سنتی با طب اسلامی فرق دارد، گفت: در طب اسلامی بیماری علاوه بر اسباب و علل مادی، اسباب و علل غیر مادی یا ماوراء الطبیعی یا معنوی هم دارد و پزشک فقط پزشک تن نیست و پزشک جان و روح هم است و طبیب، هم باید به جنبههای معنوی و هم به جنبه های مادی انسان توجه کند؛ مثلاً طب اسلامی رویکردش به بیماری سوء هاضمه فقط یک اختلال در دستگاه گوارش نیست و شخص تا وقتی گناه غیبت را انجام دهد، اختلال در سوء هاضمه را دارد و برای درمان باید گناه را ترک کرد و استغفار کرد و به این معنا استغفار هم در درمان دخیل میشود و طبیب، متولی این بعد انسان هم است، یا در طب چینی از این معنا که بیماری انسان، در واقع عدم تعادل آن با کیهان است، بهره میبرند و می گویند انرژیای بین ما و کیهان از طریق چاکراهای انسان در تبادل است که این مسیرهای انرژی باید برای درمان به حالت عادی خود برگردند. وی در جمعبندی این بخش از سخنان خود گفت: دوگانه مادی و معنوی برای آن چیزی که طب سنتی ایران خوانده میشود، دوگانهی بیارتباطی است ولی دوگانه های بیماری-سلامت، کلی نگر – جزء نگر و … دوگانههای مرتبطی هستند که محل بحث میباشند و مبانی معرفت شناختی دارند.
معنای «اثر بخشی»، پرسش مرکزی مناقشه
وی اضافه کرد: بحث دیگر در مناقشه حاضر، مفهوم اثربخشی است. یکی از عارضههای این مناقشه در ایران این است که طرفین ادعاهای یکدیگر را کاریکاتور میکنند و بعد به کاریکاتوری که خود ساختند حمله میکنند. هیچ سنت و طبی نیست که ادعاهای اثربخشی نداشته باشد، پزشکی باید در عمل بیماری را درمان کند و ادعایش توسط عینیتی که در بطن این دانش است آزموده میشود. انواع طبها و پزشکی رایج ادعای اثربخشی دارند و اختلاف این است که اثربخشی چیست؟
موسوی در پایان نشست، اثربخشی را معنا کرد و گفت: جریان اصلی پزشکی رایج میگوید؛ اثربخشی به این معناست که در فرایندهای پزشکی مبتنی بر شواهد، نشان داده شود که چیزی اثربخش است و در تبیین اینکه آن فرایندها چه چیزی هستند؟ گفت: هر درمانی، هر ادعایی مبنی بر اثربخشی، فارغ از اینکه در چه مکتب طبی باشد باید کلینیکال ترایال (کارآزمایی بالینی) را طی کند به این شکل که به یک گروه دارو و درمان موثر میدهند و به یک گروه دارونما میدهند و باید در گروهی که دارو داده شده است به طور آماری، نسبت به افرادی که دارونما گرفتهاند بهبود بیشتری حاصل شود. جریان اصلی پزشکی میگوید که باید هر دارو و درمانی که ادعای پزشکی دارد مراحل مختلف کلینیکال ترایال را طی کند و نتایج کارآزماییهای بالینی در مجلات پژوهشی پزشکی منتشر شود و اگر نشان داده شد که ایمن و اثربخش است ما به آن یک روش درمانی اثربخش میگوییم. این تلقی پزشکی رایج است که هر روشی که چنین مسیری را طی نکند اثربخش نیست.
به گفته وی جریان دانشگاهی مدافع طب سنتی، اثربخشی را اینگونه معنا میکند که اثربخشی از همان ساز و کار پزشکی مدرن تعریف می شود اما داروهایی داریم که باید در میراث مکتوب خود این داروها را بیابیم و در شیوههای پزشکی مبتنی بر شواهد بیازماییم و اگر اثربخش بودند بخشی از پزشکی ما شوند.
ترجیح نتایج کارآزمایی بالینی بر تجربه شخصی بیمار در طب مدرن، یک انتخاب معرفتی است نه علمی
امیر حسن موسوی در پایان به استدلال مهم طب جایگزی در مقابل طب مدرن اشاره کرد و گفت: جریان طب جایگزین مانند انرژی درمانی و روشهای دیگر که الزاماً در دانشگاه نیستند، قویترین استدلالشان این است که کارآزمایی بالینی روش موثری برای ارزیابی درمانهای ما نیست به این دلیل که ادعا میکنند شیوههای درمانی ما مبتنی بر این است که تلقی شخص بیمار از بهبود بر اساس تجربه اول شخص ممکن است شاهد مستقیمی برای موثر بودن باشد، این گروه معتقدند که ترجیح شواهد آماری غیرمستقیم مانند آنچه که از کارآزماییهای بالینی به دست میآید نسبت به تجربه اول شخص یک انتخاب معرفتی است و تصمیم گیری در مورد این انتخاب معرفتی، در حیطه پزشکی مدرن نیست.
منبع: خبرگزاری خبرآنلاین