به گزارش خبرگزاری فارس از اصفهان، شاید یکی از آرزوهای هر دانشآموزی، چشیدن روزهای دانشجویی، تب و تاب دانشگاه و از این جلسه به آن جلسه رفتن و اوج این لحظات نیز روز دانشجو و شوق جشن گرفتن آن پس از ۱۲ سال چشیدن روزهای دانشجویی باشد اما آن بیماری منحوس، برای دوسال این آرزو را پشت قرنطینهها و سویههای گاه و بیگاه کرونا پنهان کرد.
اما امسال پس از دوسال، تقدیر به گونهای دیگر رقم خورد و شور روزهای دانشجویی به سالنهای دانشگاه بازگشت؛ مدام ساعت را چک میکردم تا عقربهها ساعت ۸ را نشان دهد و به سالنی که اولین روز دانشجویی در آن پای گذاشتم قدم بگذارم؛ در این دوماه دانشگاه اصفهان، اطراف درب شمالی و سالن «شهید نیلفروشزاده»، بر خلاف روزهای کرونا کم به خود شلوغی ندیده اما امروز حوالی ساعت ۸:۳٠ اطراف سالن مملو از دختران و پسرانی بود که با ذوق بهدنبال دوستانشان میگشتند تا جشن روز دانشجو و بسیج را پس از دو سال کنار هم بگذرانند.
مجری، خواننده سرود پر تب و تاب این روزها را بالای سن دعوت میکند و او شروع به خواندن سرود «سلام فرمانده» میکند، ظاهر شعر برای دهه نودیهاست اما اینجا دهه هشتادی و حتی هفتادیها، دختر و پسر، یار غایب خود را صدا میزنند و جان خود را برای آمدن او قسم میخوردند.
ابوذر روحی از «رفیق شهید» خود، حاج ابراهیم همت صحبت میکند و قول میدهد سرود بعدی خود را به عشق رفیقش بخواند وسپس از حماسه اصفهانیها سخنی به میان آورد. اما نقطه اوج مراسم، سر دادن فریاد «حیدر حیدر» بود، همان شعاری که این روزها مشت محکمی بر دهان اغیار زده و داغ سنگینی بر دل آنها گذاشته است.
نوبت به علامت سؤال مراسم میرسد! مهمان ویژهای که در پوستر برنامه هم بهجای نام او علامت سؤال بود و قبل از شروع مراسم، وقتی در جمع دانشجویان نشسته بودم هر کدام از حدس خود سخن میگفتند؛ یکی میگفت آقای سخنگوی دولت، دیگری میگفت رئیسجمهور و کناریاش میگفت سردار سلامی.
قبل از ورود مهمان ویژه، کلیپی از آنچه که باعث تمایز «ایرانِ عزیز» نسبت به دیگر کشورها شده پخش میشود و دانشجویان با شوق اما تعجب به دستاورهای موشکی نگاه میکنند و مجری از جوانی صحبت میکند که بهعنوان فرمانده فضایی نیروی هوافضای سپاه مشغول به فعالیت است و نام «سردار جعفرآبادی» را میخواند.
آنچه که از اول مراسم در صحنه خودنمایی میکند تصویر «آرمان عزیز» است و سردار جعفرآبادی، از آرمانی سخن میگوید که گرههای ذهنی و سوالات روز عاشورا را برایمان روشن کرد، از اینکه چند نفر به یک نفر… از اینکه چطور پیکر اباعبدالله رحم نکردند و شهادت آرمان، به این سؤالات پاسخ داد.
سردار جعفرآبادی از جوانان دهه شصتی، هفتادی و حتی هشتادی سخن میگوید که غیرتمندانه در عرصه هوا و فضا دشمن را به زانو درآوردند و کشور را به قدرت اول منطقه تبدیل کردهاند.
سخنان سردار جعفرآبادی و انتظار دانشجویان به پایان میرسد، مجری نام پدر شهید آرمان علیوردی را صدا میزند، پدری که هنوز چهل روز هم از شهادت پسر بزرگش نگذشته اما با صلابت در جمع دانشجویانی قرار گرفته که آرمان او را، آرمان خود قرار دادند و با بغض در گلو از علاقه خود به پسرش سخن میگوید.
«آرمان عزیز ما» ۲۱ سال داشت؛ مجری گفت «۲۱ نفر از دانشجویان برای گل دادن به پدر آرمان…»
هنوز جمله تمام نشده بود که آرمانها پشت سن صف کشیدند تا به این شیرمرد بگویند آرمانت رفت اما نمیگذاریم آرمانهایمان به باد رود و ایناند جوانان «سید علی»، همانهایی که در این لحظات فریاد میزدند «وای اگر خامنهای حکم جهادم دهد».
قرار بود سردار سخنان پایانی خود را بیان کند و همان موقع خبر داد قرار است نام پروژه بعدیشان همنام «آرمان» باشد و پس از اعلام این خبر به نیابت از دانشجویان حاضران، بر دستانی که یک ماه قبل فرزند خود را به خاک سپرد، بوسه میزند.
این مراسم، بر خلاف دیگر مراسمها که پس از گذشت نیمی از زمان جمعیت اندک اندک از سالن خارج میشوند، لحظه به لحظه شلوغتر میشد و دانشجویان بسیجی تا آخرین ثانیه برنامه، با حضور جانانه خود عهد بستند که هرچند «آرمان علیوردی»و «روحالله عجمیان» از میانمان رفتند اما تا لحظه ظهور به پای «آرمانهای روحالله» ایستادهاند.
پایان پیام/۶۳۱۲۵/ش